نوشته شده توسط : مهیار

 

حرفای جدی دل

خدایی که نوشت یه روز

حسرت و غم رو پیشونیم

بزرگه و مهربونه

من و تو اینو می دونیم

یه روز می آد که ما دوتا

بشیم برای همدیگه

باشیم کنار هم عزیز

جز این چی می خوای تو دیگه

اشکاتو پاک کن و بخند

نذار دلم بگیره باز

ترو خدا غصه نخور

ای اوج خواستن و نیاز

با اون چشات به روم بخند

نذار دلم بگیره باز

ترو خدا غصه نخور

ا ی اوج خواستن و نیاز

با اون چشات به روم بخند

بذار دوباره گم بشم

تو عالم خوب نگات

بذار دوباره صبح بشه

شبم با خورشید چشات

دلم برات تنگه عزیز

بد جوری بهونه می گیره

هیچکس رو جز خودت

نه می خواد و نه می بینه

تبیدنش برای تو

 منو یه کم می ترسونه

اگه یه وقت نخوای اونو

تن منو می لرزونه

یه وقت نخوای ولش کنی

یا زیر پات لهش کنی

عزیزم اون دوستت داره

شوخی هم با هیچکس نداره

 



:: موضوعات مرتبط: حرف های جدی دل , ,
:: بازدید از این مطلب : 370
|
امتیاز مطلب : 28
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
تاریخ انتشار : یک شنبه 3 بهمن 1388 | نظرات ()

صفحه قبل 1 صفحه بعد